تو می آیی؛ ولی نه با شمشیر و جنگ؛ نه با خدم و حشم؛ تو با علم محمد و علی می آیی؛ تو با چراغ روشن هدایت می آیی.
اسیرزشت رویی دنیا شده ام، ای زیباروی فاطمه!
اسیر خستگی خواسته های زمینی ام؛ اسیر اعتیاد به نان و نادانی.
بنده جنونم کن؛ که جن زده خواب های آلوده زمینم.
زود بیا، پیش از اینکه طاقت عشق، طاق شود و دین؛ زیر پای عقل خاک اندیش بپوسد.
ای عدل گستر!
ای قیام کننده برای عدل؛ ای برپا کننده خیمه انصاف؛ ای فریادرس؛ ای کشتی نجات، تداوم خون حسین! آزادگی از امتداد نگاه تو می گذرد و عشق، در ساحل دامن تو مأوا می گیرد، بیا و نام محمد را بر بلندترین قله انسانیت، به نشانه فتح اندیشه بشر، بیاویز!