دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

احساس‌ها، همه بغض شد، اشک شد، جاری شد، ایام گذشت و ما منتظریم که به یک‌باره بگویى: جمعه را آذین ببندید؛ می‌آیم. کِی زمین چنین جمله‌ای را از خورشید خواهد شنید؟ ما منتظریم کی می‌آیى؟

آخرین مطالب

۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

میتوان آبی زیست
میتوان آبی مرد
میتوان آبی بود
میتوان با آبی راه منزل پیمود
میتوان اما ما .... 
۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۱:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

وان یکاد الذین کفروا لیزقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون انه لمجنون وماهو الا ذکر للعالمین!

... این ذکر رابرایت ، بارها درگوش باد دمیده ام تابرق شور چشمان رااز سرت بگرداند می گویند من مجنونم می گویند همه شعرهایم شعار است می گویند روزی می آید که تورا بفروشم اما من می دانم لیلائیت راندیده اند به همه شان گفته ام که تورا با شعور خویش گزید ه ام سرشان فریاد کشیده ام که سیم سیاه خود نگه دارید من یوسف خودرا به کسی نمی دهم ! می بینی شیرینترین ! که رنج بیستون با من چه کرد ؟ صدای تیشه ام می آید ؟ یک وقت نگویی دیگر نمی خواهدم یک وقت خیال نکنی گذاشته ام رفته ام من هستم هنوز من پای حرفم ایستاده ام !

۲۷ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم

قسم به موی ،موی سمن بوی یار کنعانی
به آتشین نفس یوسف خراسانی
قسم به مه که نگاهش هنوز شب رنگ است
قسم به خون شهیدی که مانده از جنگ است
قسم به جنگ ، به جنگ سپیده با قطران
قسم به جنگ ثلاثون ثلاث در لبنان
قسم به هیبت حیدر ،قسم به حزب الله
قسم به ناله حیدر،قسم به نصرالله
کِ ای نگار پریروی ،گلشن آرایی
بیا به جلوه گه سبز، عالم آرایی
۲۵ اسفند ۹۰ ، ۲۲:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

«کجایی ای تب توفانی زمین، ای مرد
۲۱ اسفند ۹۰ ، ۲۲:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
خلاصه، حرف آخرت را با امام بزن و همه شکوه‌هایت را فریاد کن:
مولای من!
بی‌آمدنت
هر کار ناتمام است
که زمین در عطش عدالت می‌سوزد
و آسمان را
غمباد چرکینی است
که جز به گریه نخواهد مرد
آه که بی تو
بر زمین خدا چه‌ها رفت
ـ و بر ما ـ
بی تو ابرهای سترون
دل را در حسرت شکفتن
در حسرت سبز ماندن
به گریه نشاندند
بی تو دریا را
به جرم خروش
تازیانه زدند
و کوه را
به گناه ایستادن
به گلوله بستند
بی‌تو قناری‌های عاشق را
بر نطعی خارینه
سر بریدند
بی تو صحرا صحرا شقایق را
در نفس سمومی زهرناک
خاکستر کردند
بی‌ تو زمین به کسالت تن داد
و آسمان به اسارت رخوت
اما دل‌های ما
هیچ‌گاه تسلیم کسالت نشد
و دست‌هایمان
تا قلّه‌ای بر پیشانی آسمان
بالا رفت
و دعای فرج خواندیم
و نماز را
با شمشیر قامت بستیم
بی تو...
بی تو...
۱۳ اسفند ۹۰ ، ۲۲:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
در پی اصرار دوستان در سایت کتابناک لینک دانلود این کتاب را در وبلاگ قرار دادم.

اگه مشکلی پیش اومد بگید تا دوباره آپلود کنم.

http://uplod.ir/q7pj2w45stbz/_________________________.pdf.htm

۱۳ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر