دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

احساس‌ها، همه بغض شد، اشک شد، جاری شد، ایام گذشت و ما منتظریم که به یک‌باره بگویى: جمعه را آذین ببندید؛ می‌آیم. کِی زمین چنین جمله‌ای را از خورشید خواهد شنید؟ ما منتظریم کی می‌آیى؟

آخرین مطالب

۷ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

به سیاهى نیندیش
امیدوار باش به روزهاى روشن فردا
به آسمان آبى
به دریاى آسمانى بنگر
به رودهاى خروشان نگاه کن
هنوز گلدان احساست
شاخه محبت دارد
اگر گل محبت خدا را
در گلدان دلت آبیارى کنى
همیشه پر عطر گل یاس
پر احساس ، پر چلچله ها خواهى بود.

۲۹ دی ۹۰ ، ۲۳:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
بدون شک و شاید، او می‌آید
همان روزی که باید، او می‌آید
چرا از خشک‌سالی‌ها بترسم
اگر باران نیاید، او می‌آید
۲۵ دی ۹۰ ، ۲۱:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
 خدایا! انتظار طولانی شده و ستمکاران و مفسدان ما را شماتت می‌کنند. دادخواهی بر ما مشکل شده است.

خدایا! به درگاه تو شکایت آورده‌ایم. فقدان پیامبرمان و غیبت اماممان را.

خدایا! جان‌مان بر لب آمده است از سخت‌گیری روزگار و از فتنه‌هایی که بر روی هم انباشته‌اند. خدایا! اتحاد دشمنان و کم بودن دوستان، مرگی مهلک است.

اگر تو نظر به لطف نکنى، ما را یارای مقاومت نیست؛ ای آسان‌کننده همه سختی‌ها. 
۲۳ دی ۹۰ ، ۲۳:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
این که با کسی که بی قرار نیست
 صبح و شب
گفتگو کنی که انتظار چیست

خنده دار نیست؟

....

خنده دار نیست؟
این که با کسی که در دلش قرار نیست
صبح و شب

گفتگو کنی که انتظار چیست؟


حسن بیاتانی

۱۶ دی ۹۰ ، ۱۹:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر
با یک دنیا امید و آرزو به حریم ولایت تو وارد می شویم و می گوییم : اشهد انک الامام المهدی قولا و فعلا . (مفاتیح الجنان , استغاثه به امام زمان علیه السلام) با همه ی وجود شهادت می دهیم که تو در گفتار و کردار به راستی که امام هدایت شده ای .
دست تو را می بوسیم و خاک پایت را توتیای چشم می کنیم .
۱۲ دی ۹۰ ، ۲۱:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
اى اندک و بسیار من! بسى حرف و حدیث هست، و گفتن نمى توانم، نهفتن نیز.

دارم سخنى با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان سوز، نهفتن نتوانم

تو گرم سخن گفتن و ازجام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

دور از تو من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر، یک مژه خفتن نتوانم 
۰۵ دی ۹۰ ، ۰۹:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
اگر وعده دیدار، هنگام مرگ است، بیا که وقت آن رسیده است. بیا و ببین که اشک انتظار، دامن شب را پر از شکوفه هاى آرزومند نسیم کرده است. تنها نه رنگ من، که رنگ شب از این همه غمهاى پریشان پرید.
از عمر، زمانى کمتر از شب یلدا مانده است; بیا!
۰۲ دی ۹۰ ، ۱۸:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر