برخیزند و ناقوس ها بنوازند؟
چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۱، ۰۹:۴۳ ب.ظ
.... تولد دوباره هستی
فتح نامه خدا
میثاق بندگی
فریاد خفته قرون
هزار هزار خورشید
هیچ گاه آمدنت را این همه نزدیک نمی پنداشتم
آوای پر مهرت از فراسوی زمان
و عطر حضورت از پس ابرها
و شراره عشق از سراچه دل
مرا که زندانی تارهای تنیده خویشم
به تو می خواند
تو ساقه سبز نیاز
ساحل امن منی
تو سرو بلند آرزو
قلعه حصن منی
تو تنها کشتی نجات
ستاره راه منی
تو تک سوار مشرقی
هم مهر و هم ماه منی
تو موسی سینای طور
یاسین و طاهای منی
تو طاووس خلد برین
شکوه طوبای منی
تو چشمه تسلیم حق
روضه رضوان منی
تو مرد رؤیاهای منی
همدل و همراز منی
تو از تبار صالحان
مراد و مولای منی
آمدنت آغاز تاریخ
پایان سیاهی هاست
فصل فوران سبز
وقت نیایش ماهی هاست
جوشش چشمه های نور
نوید شکفتن گل هاست
رجعت سرخ ستاره
کوچ دوباره پرستوهاست
جشن شبانان تاریخ
موسم سماع آسمان هاست
آوای پَر جبرئیل
بانگ تکبیر فرشته هاست
سال ها می پنداشتم تو تنها، خورشید منی
و چه راهی! تو برای همه ای
نبض عالمی
از جمعه تا جمعه تاریخ
با هر زبان تو را می خوانیم
و کوچه های دیارمان را برایت آذین می بندیم
و در انتظار آمدنت چشم به قبله می دوزیم
تا کدامین لحظه سرشار، ساعت ها به صدا
برخیزند و ناقوس ها بنوازند؟
۹۱/۰۴/۱۴
ویلاگ جالبی دارین
مخصوصا اون پست ثابتش
هر کسی رو به فکر وادار می کنه
خوشحال می شم به وبلاگ ما هم سری بزنید و نظر خودتون رو بگید
اگه هم مایل بودین ما رو با نام عروج ستاره لینک کنید و به ما هم بگید با چه نامی لینکتون کنیم
متشکرم