غیبتیا غفلت
جمعه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۰، ۰۹:۰۷ ب.ظ
بلای جانسوز عصر ما غیبت نیست، غفلت است حال و روز شیعه در این عصر، از دو وجه بیرون نیست. یا معصوم خاتم را، امام را و ولیالله اعظم را محبوب و مقصود و مقتدای خویش میداند یا سر بر آستان محبوب و مقتدایی دیگر میساید.
شیعه اگر گمان کند که حبیب و طبیب و نجاتبخشی جز او در عالم هست، راه به خطا برده است و پا از صراط مستقیم تشیع بیرون نهاده است.
شیعه اگر در حضور آب، دل به سراب میسپارد، چگونه نام خود را شیعه میگذارد؟ شیعه بهتر از هر کس میفهمد که من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةالجاهلیه. «هرکه بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. »
شیعه بهتر از هر کس میفهمد که میزان و معیار محبت، امام است و هر محبتی در راستای محبت امام، معنا میشود.
و اگر مدعی است که مرید آن قطب عالم است، محب آن ولیاللهالاعظم است، عاشق آن حجتخاتم است، این حال و روز با عشق، سر سازگاری ندارد.
کدام عاشقی بی یاد معشوق، زیستن میتواند؟
کدام عاشقی، یک لحظه بیخاطره معشوق سر میکند؟
کدام عاشقی هر ازگاه به یاد معشوق میافتد و محبوب را در ردیف دیگر امور روزمره خویش میبیند؟
کدام عاشق هجرانکشیدهای خورد و خوراک و خواب و لذت میفهمد؟
این ننگ و عار برای عاشق نیست که از معشوق بشنود که ما تو را از یاد نمیبریم و مراعات تو را فرو نمیگذاریم و او... و او بیاشتیاق زیارت معشوق سر کند و یاد او را فروبگذارد؟
این اوج بیمعرفتی محب نیست که بداند و بشنود که محبوب به شادمانی او شاد میشود، با اندوه او غمگین میگردد، مریضیاش محبوب را بیمار میکند، هرگاه دستبه دعا بردارد، محبوب آمین میگوید و آن زمان که سکوت کند، محبوب، برایش و به جایش دعا میکند و او سر از پای نشناسد و قالبتهی نکند؟
آری بلای جانسوز عصر ما غفلت است، غیبت نیست.
و غیبته منا.
او غایب نیست، پرده بر چشمهای ماست.
چه کس صادقانه دستبه دعا برآورده است، مخلصانه امام خویش را طلب کرده است، و پاسخ نگرفته است؟
برخی امام را طلب میکنند و دیگران را هم. اینان تا آن زمان که چشم به ابواب چند گانه دارند، دستشان به دامان امام نمیرسد.
بعضی امام را طلب میکنند اما نه به خاطر امام که برای وصول به حاجات خویش.
میبینی که امام را صدا میکند - با تضرعی جانسوز و جگرخراش - اما آنچه میطلبد، دیدار حیاتبخش امام نیست، حل مشکلات و وصول به حاجات خویش است. این سخن نه بدان معناست که در تلاطم مشکلات، به سراغ امام نباید رفت و قضاء حوائح و استجابت دعا و رفع موانع را از او نباید خواست. بلکه به عکس، همه چیز از نزول باران، تا شفای بیماران را از امام باید طلب کرد که تقدیر و مشیت همه چیز در عالم به دست اوست و هیچ کار، بیاشارت مژگان او به سرانجام نمیرسد.
سخن این است که شوق دیدار امام چیزی است و عریضه و عرضه حاجات دنیوی، چیز دیگر.
سخن این است که ساقی این بارگاه، به ظرفیت و جام همت مهمان مینگرد، محبوب، به ظرفیت دل محب نگاه میکند. انالقلوب ادعیه و خیرها ادعاها.
یکی به هوای بهشت در مصیبتحسین (علیه السلام) اشک میریزد.
یکی در مجلس حسین (علیه السلام)، بر مصیبتخویش میگرید.
و یکی را معرفتحسین و معرفتبه مصیبتحسین (علیه السلام) میگریاند.
هرکس به قدر جام معرفتخویش، از دستهای امام نوش میکند.
امام دستنیافتنی نیست، دستهای ما بسته است.
امام در پرده غیبت نیست، پرده بر چشمهای ماست.
و آنچه ما را از زیارت امام محروم میکند، غیبت امام نیست، غفلت ماست.
شیعه اگر در حضور آب، دل به سراب میسپارد، چگونه نام خود را شیعه میگذارد؟ شیعه بهتر از هر کس میفهمد که من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةالجاهلیه. «هرکه بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. »
شیعه بهتر از هر کس میفهمد که میزان و معیار محبت، امام است و هر محبتی در راستای محبت امام، معنا میشود.
و اگر مدعی است که مرید آن قطب عالم است، محب آن ولیاللهالاعظم است، عاشق آن حجتخاتم است، این حال و روز با عشق، سر سازگاری ندارد.
کدام عاشقی بی یاد معشوق، زیستن میتواند؟
کدام عاشقی، یک لحظه بیخاطره معشوق سر میکند؟
کدام عاشقی هر ازگاه به یاد معشوق میافتد و محبوب را در ردیف دیگر امور روزمره خویش میبیند؟
کدام عاشق هجرانکشیدهای خورد و خوراک و خواب و لذت میفهمد؟
این ننگ و عار برای عاشق نیست که از معشوق بشنود که ما تو را از یاد نمیبریم و مراعات تو را فرو نمیگذاریم و او... و او بیاشتیاق زیارت معشوق سر کند و یاد او را فروبگذارد؟
این اوج بیمعرفتی محب نیست که بداند و بشنود که محبوب به شادمانی او شاد میشود، با اندوه او غمگین میگردد، مریضیاش محبوب را بیمار میکند، هرگاه دستبه دعا بردارد، محبوب آمین میگوید و آن زمان که سکوت کند، محبوب، برایش و به جایش دعا میکند و او سر از پای نشناسد و قالبتهی نکند؟
آری بلای جانسوز عصر ما غفلت است، غیبت نیست.
و غیبته منا.
او غایب نیست، پرده بر چشمهای ماست.
چه کس صادقانه دستبه دعا برآورده است، مخلصانه امام خویش را طلب کرده است، و پاسخ نگرفته است؟
برخی امام را طلب میکنند و دیگران را هم. اینان تا آن زمان که چشم به ابواب چند گانه دارند، دستشان به دامان امام نمیرسد.
بعضی امام را طلب میکنند اما نه به خاطر امام که برای وصول به حاجات خویش.
میبینی که امام را صدا میکند - با تضرعی جانسوز و جگرخراش - اما آنچه میطلبد، دیدار حیاتبخش امام نیست، حل مشکلات و وصول به حاجات خویش است. این سخن نه بدان معناست که در تلاطم مشکلات، به سراغ امام نباید رفت و قضاء حوائح و استجابت دعا و رفع موانع را از او نباید خواست. بلکه به عکس، همه چیز از نزول باران، تا شفای بیماران را از امام باید طلب کرد که تقدیر و مشیت همه چیز در عالم به دست اوست و هیچ کار، بیاشارت مژگان او به سرانجام نمیرسد.
سخن این است که شوق دیدار امام چیزی است و عریضه و عرضه حاجات دنیوی، چیز دیگر.
سخن این است که ساقی این بارگاه، به ظرفیت و جام همت مهمان مینگرد، محبوب، به ظرفیت دل محب نگاه میکند. انالقلوب ادعیه و خیرها ادعاها.
یکی به هوای بهشت در مصیبتحسین (علیه السلام) اشک میریزد.
یکی در مجلس حسین (علیه السلام)، بر مصیبتخویش میگرید.
و یکی را معرفتحسین و معرفتبه مصیبتحسین (علیه السلام) میگریاند.
هرکس به قدر جام معرفتخویش، از دستهای امام نوش میکند.
امام دستنیافتنی نیست، دستهای ما بسته است.
امام در پرده غیبت نیست، پرده بر چشمهای ماست.
و آنچه ما را از زیارت امام محروم میکند، غیبت امام نیست، غفلت ماست.
۹۰/۱۱/۱۴
حقیقت تلخی ست که ای کاش نبود.
به امید آن روز که لایق دیدار شویم.
یاعلی