دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

احساس‌ها، همه بغض شد، اشک شد، جاری شد، ایام گذشت و ما منتظریم که به یک‌باره بگویى: جمعه را آذین ببندید؛ می‌آیم. کِی زمین چنین جمله‌ای را از خورشید خواهد شنید؟ ما منتظریم کی می‌آیى؟

آخرین مطالب

نیازمند آرامش...

يكشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۰، ۱۰:۴۰ ب.ظ
نیاز به آرامشی دارم که در آن خود را بیابم و آنگاه نشان جان را از او بگیرم،

و تا منزل جانان با او همسفر گردم.

مقابل آینة سکوت میایستم و به خود مینگرم.

آینه به دیدهام نشانة جان را میدهد و مردمک چشمانم را تشنة جانان میکند.

میخواهم با مهدی باشم با چشمه زندگی، با چشم خدا و با زُلالی ناب؛

به سکوت نیاز دارم، به آرامش، به خلوت انس تا از پردة خیالات رها شوم

 جمال یار ندارد نقاب چهره ولی

تو خاک ره بنشان تا نظر توانی کرد 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی