محرم است
پنجشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۰، ۰۶:۲۲ ب.ظ
حنجره ام را باد می برد به صحرایی که از فردا تمام دلواپسی ام می شود.
در این سفیدیهای یخ زده ، شهر سیاه می شود من سیاه می شوم مثل ابرهایی که می خواهند ببارند. درونم می پرسد چرا یک قافله حج را تمام نمی کند؟ انگار شیعه فقط با آمدن تو دلتنگی اش تمام می شود
خدا کند این چشمهای چشم به راه خشک نشوند. محرم است.
در این سفیدیهای یخ زده ، شهر سیاه می شود من سیاه می شوم مثل ابرهایی که می خواهند ببارند. درونم می پرسد چرا یک قافله حج را تمام نمی کند؟ انگار شیعه فقط با آمدن تو دلتنگی اش تمام می شود
خدا کند این چشمهای چشم به راه خشک نشوند. محرم است.
۹۰/۰۸/۲۶
دو مطلب اخیرتون واقعا فوق العاده بود.
مخصوصا شهسوار شیرین کار.
با آرزوی توفیق برای شما
یاعلی