دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

احساس‌ها، همه بغض شد، اشک شد، جاری شد، ایام گذشت و ما منتظریم که به یک‌باره بگویى: جمعه را آذین ببندید؛ می‌آیم. کِی زمین چنین جمله‌ای را از خورشید خواهد شنید؟ ما منتظریم کی می‌آیى؟

آخرین مطالب

پاییز جانم را بهاری کن!

دوشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۰، ۰۹:۳۲ ب.ظ
خش خشِ برگ های پاییزیِ جانم را قدم بزن تا با گام هایت، سبز و بهاری شوم. بی گمان، زلالیِ تو در خشکسارِ زمان، جریان خواهد یافت و شرمساری را بر رخسارِ ناباوران، نقش خواهد بست و بشارت جاودانگیِ حکومت تو بر قلب ها را نوید خواهد داد.

دردِ تو را به تنهایی نمی کشم که تمام سنگریزه های زمین، منتظر گام های تواَند تا کوه شوند و پرچم تو را در اوج عشق خود برافرازند و آن وعده محتوم، چه نزدیک است؛ اگر عاشق باشی!

نظرات  (۴)

سلام
زیبا بود مثل همیشه.
مطلباتون همیشه یه حس خوب تو آدم ایجاد میکنه.
اون حس خوب انتظاره.
موفق باشید
یاعلی
سلام
عیدتان سرشار از الطاف و برکت نگاه های علی بن موسی رضا
با"به پای بوس نگاهت...
آقای من....
هلهله فرشته ها"
به روزم
روزای بدون تو چه دلگیره
مثل غروب جمعه ها
آقای من کجاست
آقای من کجاست
گل نرگس کجایی
کجایی
کجاییی
مر30داداشی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی