دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

احساس‌ها، همه بغض شد، اشک شد، جاری شد، ایام گذشت و ما منتظریم که به یک‌باره بگویى: جمعه را آذین ببندید؛ می‌آیم. کِی زمین چنین جمله‌ای را از خورشید خواهد شنید؟ ما منتظریم کی می‌آیى؟

آخرین مطالب

چشمان به خون نشسته

جمعه, ۴ شهریور ۱۳۹۰، ۱۱:۵۶ ب.ظ
هر شب شماره ستاره‌های آسمان افزون می‌شود؛ چراکه اشک‌های معصوم تو هر شب از چشمانت فرو می‌چکند و به آسمان می‌روند که تو هر شب، در انتهای هر روز رفته زمین, بر گناه بی‌شمار خاکیان گریه می‌کنی و هیچ‌کس نمی‌داند که هر سپیده، سرخی آفتاب مشرق،‌سرخی چشمان به خون نشسته توست. چشمان خواب ندیده‌ای که نگران حال روزگارند و تکیده و غمگین برای انسان دعا می‌کنند. سحر آمده! برخیز!.... ستاره‌ها را از گونه‌های خیست پاک کن. سجاده غمناکت را ببند و بگذار قدری بیارامد. چشم‌های خسته‌ات را،‌چشم‌های شب تا سحر گریسته‌ات را به شرق بدوز. بگذار از امواج مقدس نگاه تو خورشید جان بگیرد و طلوع کند. سیاهی عبایت را از روی سر شب بردار؛ بگذار هوا روشن شود.
۹۰/۰۶/۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰

نظرات  (۱)

من لینکیدمتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی