دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

دل شکسته

«جانا چرا نگویی غیبت بس است دیگر؟» ««عجل علی ظهورک» مهدى! دلم شکسته»

احساس‌ها، همه بغض شد، اشک شد، جاری شد، ایام گذشت و ما منتظریم که به یک‌باره بگویى: جمعه را آذین ببندید؛ می‌آیم. کِی زمین چنین جمله‌ای را از خورشید خواهد شنید؟ ما منتظریم کی می‌آیى؟

آخرین مطالب

ای طبیب

دوشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۰، ۰۸:۳۳ ق.ظ
کوچه های حرف و حدیث، شلوغ شده است. شایعه های امید و ناامیدی، راحتم نمی گذارند. روزنامه ها اما خبری از تو چاپ نکرده اند. خود بگو تا کی خبرت را از شایعه ها و حرف ها بگیرم؟ نامه هایم، در بغض چاه جمکران، ترکیدند، واژه هایم، چون ترکش، بر قلب منتظرم نشستند، من تا ابد، زخمی توام؛ ای طبیب! برگرد! 

نظرات  (۳)

آنکه تاج سر من خاک کف پای وی است
پادشاهی کنم ار او به سرم باز آید
دارم امیدخدایاکه کنی تاخیری در اجل
تا به سرم تاج سرم باز آید
ممنون.عالی بود
یا حق
سلام وبلاگتون خیلی خوبه.
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید و با نظراتتون همراهی ام کنید.
سلام
خیلی قشنگ بود
پر احساس
دستت ندرده
موفق باشی
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی