انتظار
جمعه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۱۱:۵۹ ب.ظ
همیشه پای انتظار در میان است... وقتی عشق هست و وعده و موعود... همیشه وقتی خدا پا در میانی کند، پای انتظار در میان است. وقتی خدا با تو سخن بگوید... وقتی خدا تو را وعده دهد...
آه ... انتظار... منشأ تمام اشکها و بغضها... آه ای انتظار بزرگ! پس از تو انتظار هر که را بکشیم، دلیلش انتظار توست. همه وعدهها پس از «موعود» خلق شدند.
آه ای موعود! انتظارها همه ذرهای از درد دوری تو را میآموزند. وعدههای خدا همه مقدمه تواند که بزرگترین وعده هستى. آه ای وعده دور و دراز! ای قول و قرار از قدیم! ای پیمان طولانی شده! ای عهدِ از صبر و طاقت فراتر! خدا تو را تأکید کرده... تو را ضمانت کرده. تو را همواره خاطر نشان ساخته ... باید به پای تو صبر کرد...
خدا، انتظار تو را با من پیمان بسته. تو را با من عهد کرده. تو را به من وعده داده است. باید به پای تو صبر کرد. باید این پیمان مؤکد را به سر برد. من تو را با خدا پیمان بستهام. شرم دارم از شکستن این میثاق.
«مِنَ الْمُؤْمِنیِنَ رَجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِر وَ ما بَدَّلوُا تَبْدیلاً». (احزاب: 23)
ای کاش به جای خوشیهای زودگذر دنیا، چشم انتظار به دست آوردن سعادتی ابدی باشیم! ای کاش آنگونه که دیدار عزیزانمان را لحظه میشماریم، گوش به زنگ رسیدن آن عزیز سفر کرده باشیم، آن مهربانی که در تمام لحظههایش دلتنگ دوری ماست و بیش از خودمان، انتظار آمدن میکشیدیم، کسی که از اندوهمان اندوهگین و از دردمان غصهدار می شود، کسیکه همواره دست به دعا برمیدارد و گرفتاریهایمان را به درگاه خدا دعا میکند.
اگر دعای خیر او نباشد، تمام سفرهها بیبرکت و تمام لحظهها بیرونقاند.
اگر برکت وجود او نباشد، هیچ لبخندی بر هیچ لبی نقش نمیبندد، هیچ بیماری شفا نمییابد و هیچ شبی به صبح نمیرسد. چگونه شکر حضورش را به جا آوریم؟
چگونه پروردگار بیهمتا را برای حضور آن موعود، سپاس گوییم؟
نه! هیچکس قادر نیست ... تنها میتوان دلخوش بود که انتظار دیدارش را داشته باشیم و تمام هستی را مهیای قدوم او کنیم. تنها میتوان از هر که و هرچیز دل کند و تنها دلبسته او شد و راه چاره، راه نجات عالم را تنها در دستان او دانست. تنها انتظار آمدن معجزه قدوم او را داشت. تنها چشم به راه وقوع آن «نبأ عظیم» بود.
«بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیبٍ لَمْ یخْلُ مِنّا»
آه ... انتظار... منشأ تمام اشکها و بغضها... آه ای انتظار بزرگ! پس از تو انتظار هر که را بکشیم، دلیلش انتظار توست. همه وعدهها پس از «موعود» خلق شدند.
آه ای موعود! انتظارها همه ذرهای از درد دوری تو را میآموزند. وعدههای خدا همه مقدمه تواند که بزرگترین وعده هستى. آه ای وعده دور و دراز! ای قول و قرار از قدیم! ای پیمان طولانی شده! ای عهدِ از صبر و طاقت فراتر! خدا تو را تأکید کرده... تو را ضمانت کرده. تو را همواره خاطر نشان ساخته ... باید به پای تو صبر کرد...
خدا، انتظار تو را با من پیمان بسته. تو را با من عهد کرده. تو را به من وعده داده است. باید به پای تو صبر کرد. باید این پیمان مؤکد را به سر برد. من تو را با خدا پیمان بستهام. شرم دارم از شکستن این میثاق.
«مِنَ الْمُؤْمِنیِنَ رَجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِر وَ ما بَدَّلوُا تَبْدیلاً». (احزاب: 23)
ای کاش به جای خوشیهای زودگذر دنیا، چشم انتظار به دست آوردن سعادتی ابدی باشیم! ای کاش آنگونه که دیدار عزیزانمان را لحظه میشماریم، گوش به زنگ رسیدن آن عزیز سفر کرده باشیم، آن مهربانی که در تمام لحظههایش دلتنگ دوری ماست و بیش از خودمان، انتظار آمدن میکشیدیم، کسی که از اندوهمان اندوهگین و از دردمان غصهدار می شود، کسیکه همواره دست به دعا برمیدارد و گرفتاریهایمان را به درگاه خدا دعا میکند.
اگر دعای خیر او نباشد، تمام سفرهها بیبرکت و تمام لحظهها بیرونقاند.
اگر برکت وجود او نباشد، هیچ لبخندی بر هیچ لبی نقش نمیبندد، هیچ بیماری شفا نمییابد و هیچ شبی به صبح نمیرسد. چگونه شکر حضورش را به جا آوریم؟
چگونه پروردگار بیهمتا را برای حضور آن موعود، سپاس گوییم؟
نه! هیچکس قادر نیست ... تنها میتوان دلخوش بود که انتظار دیدارش را داشته باشیم و تمام هستی را مهیای قدوم او کنیم. تنها میتوان از هر که و هرچیز دل کند و تنها دلبسته او شد و راه چاره، راه نجات عالم را تنها در دستان او دانست. تنها انتظار آمدن معجزه قدوم او را داشت. تنها چشم به راه وقوع آن «نبأ عظیم» بود.
«بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیبٍ لَمْ یخْلُ مِنّا»
۹۰/۰۲/۰۹